- ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
- 946 بازدید
- بدون نظر
من همیشه مدیون اهل بیت هستم
اکبر نور بهمنی، متولد ۱۳۳۴ در محله حسینیه زنجان، به گفته خودش از ۱۳ـ ۱۴ سالگی در هیئت ابا عبدالله زنجان فعالیت می کند.
در آن سالهایی که رفت و آمد به مساجد بلاخص در شبها به خاطر حکومت نظامی و… خیلی سخت بود این طور می گوید:
مرحوم پدرم، ذوالفقار نور بهمنی، رباعی می سرودند که البته در سال ۱۳۴۸ خیلی زود از دنیا رفتند، آن دوران من کم کم به کار مداحی و مؤذنی علاقه نشان میدادم روزی در دبستان خاقانی، که در آنجا تحصیل میکردم در بین شاگردان با صدای بلند اذان گفتم . مدیرما مرحوم آقای زعفرانی صدای مرا شنید و به کلاس ما آمد و هر چه پرسید از ترس فلک ما انکار کردیم که من اذان میگفتم بالاخره به خاطر اینکه بقیه بچهها به خاطر من فلک نشوند از جایم بلند شدم و گفتم: من اذان گفتم. مرا به دفتر بردند.در دفتر پرسیدم؛ آیا کسی که اذان میگوید باید تنبیه شود؟ آقای زعفرانی گفتند:نه! من از صدای تو خوشم آمده و بعد از آن زمان به بعد مشوق من شدند. از آن زمان من و حاج جواد رسولی و جاج آقا کلامی با هم به هیئت میرفتیم و در مکتب نوحه خوانی که زیر نظر اساتید بزرگ بود، هم دوره میدیدیم و هم کلاس داشتیم و خیلی مسمر ثمر بود. و ما از ۷ شب هفته ۶ شب در هیئت بودیم و وقت برگشتن باید به سوال و جواب مأمورها جواب میدادیم.
آقای نوربهمنی در کانون مداحان هم فعالیت دارند، با این موضوع و بهانه پای صحبت های گرم و صمیمی ایشان نشستیم.
ـ مطلع شدیم که کانون مداحان در زنجان تشکیل شده است، چه طور شده که شما مسئولیت این کانون را به عهده گرفتید؟
بزرگان این عرصه در زینبیه اعظم زنجان جمع شدند و رأی گیری کردند ۶ نفر به عنوان اعضای کانون و چند نفر علی البدل انتخاب شدند و حاج جواد رسولی هم رئیس کانون شدند اما بعد از مدتی به دلایلی استعفا دادند. بعد اساتید به من رأی دادن و انتخاب شدم. انشا اللّه که بتوانم آنچه را که وظیفه دارم به خوبی انجام بدهم.
ـ فعالیت این کانون چیست؟
از بین کسانی که میخواهند مداحی را شروع کنند، افرادی جذب میشوند و برایشان کلاسهای آموزشی از نظر اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و…. که با حضور یک سری اساتید همراه است برگزار میشود. تاکنون حدود ۴۰۰ نفر جذب شده و پرونده سازی شده.
ـ آیا کلاسهای آموزشی نیز تشکیل شدهاند؟
تا به حال نه، به خاطر این که ما در حال پرونده سازی و رده بندی این افراد هستیم. اما این کلاسها به زودی تشکیل خواهند شد چرا که ریاست محترم سازمان تبلیغات زنجان جناب آقای دشتکی خیلی مشوق ما هستند و اصرار دارند که این کلاسها سریعتر دایر شوند و آموزش مداحی و شعر شروع شود ما هم هر چه داریم در طبق اخلاص میگذاریم تا جوانان بتوانند مسیر درست را انتخاب کنند.
ـ آیا کانون مداحی در شهرهای دیگر هم دایر است و الان به کجای کار رسیدهاند؟
بله البته این دستور مقام معظم رهبری است که در هر شهری باید این کانون تشکیل شود و الان هم در بعضی شهرها تشکیل شده و در بعضی شهرها هنوز تشکیل نشده ولی زنجان فعلاً پرونده سازی میکند. ما آئین نامه داریم و در آن چارچوب کار میکنیم و به تازگی دستور آمده طبق اصل ۴۴ کلاسها را به طور خصوصی به کانونها بدهیم تا این کلاسها را دایر کنند و شاید این طور بتوانیم بهرهی بیشتری ببریم.
– به نظرتان بالاترین ویژگی مداح چیست که میخواهید در لین کلاسها به مداحین آموزش بدهید؟
اول تقوا، چون مردم چشمشان به روحانی و مداح است پس رفتار شان الگو میشود باید طوری رفتار کنند که مردم را جذب کنند. مردم مشکلات زندگیشان را با ما در میان میگذارند ما تا آنجا که از دستمان برِمی آید انجام وظیفه میکنیم. اما اخلاق خوب تضمین این مساله است که مردم جذب روحانی و مداح شوند .
ـ آیا مساجد در تشکیل هیئت ها با شما همکاری می کنند؟
متأسفانه مسجدهایی هستند که با اینکه هیئت امنا هم دارند اما هیئت ندارند و اجازه نمیدهند که آنجا مراسمی جز نماز و مجلس ترحیم برگزار شود. دلیلی هم ندارند من خود با آنها صحبت کردهام، یکی گفت صدای بلندگوها اذیت میکند و شب زیاد طول میکشد که در جواب گفتم وآن حل شدنی است. حتی اوقاف هم نمیتواند در این رابطه کاری انجام دهد در حالیکه مساجد زیادی خالی از هیئت هستند، مردم این هیئتها را در خانه برگزار میکنند که خوب نیست. مثلا اگرکسی خانه کوچکی دارد خجالت میکشد یا اگر در مسجد باشد پذیراییای جز چایی لازم نیست اما اگر در خانه باشد، حتی اگر کسی انتظار نداشته باشد خود شخص صاحب خانه پذیرایی میکند و هزینه ای را متقبل می شود که این وسع را همه ندارند. وسایل هیئت هم در حمل و نقل از بین میرود و مردم به دلیل این که هیئات جای ثابتی ندارند اذیت میشوند.
ـ آیا مداحی شغل محسوب میشود؟
خیر من به جوانان پیشنهاد میکنم حتماً یک شغل ثابتی داشته باشند که تکیهگاهشان و مایه آرامش خاطرشان باشد. و از طریق مداحی گذران زندگی نکنند تا اگر در هیئتی مبلغی به عنوان تشویق یا تبرک دادن بپذیرید اما اگر نه مشکلی نداشته باشند. خدا را شکر مداحی بین جوانهای پاک و با تقوا رایج شده و به خصوص چون از صدا و سیما هم برنامهی مداحی پخش میشود خانوادهها هم مشتاق میشوند. ولی باید این جوانان پیش استادان با تجربه آموزش ببینند تا دیگر از واژهای من زینب اللهیم، من حسین اللهیم، یا شعر بعضی از کسانی که اصلا بر اساس مقتل و مدرک نیست و یا اصلا گفتنش لزومی ندارد بپرهیزند تا به بدنه مداحی و دین آسیب وارد نکنند.
ـ آیا شما با مجالسی روبهرو شدهاید که شعرهای بی محتوا بخوانند یا کاری کنند که در شان اهل بیت نباشد؟
بله روزی به هیئت دعوت شدم در آن هیئت دیدم عدهای برهنه شدند و دارند سینه میزنند، خواستم برگردم دیدم اگر من برگردم باز این ها به کار خودشان ادامه میدهند. بعد از تمام شدن مداحیام مسئولین آن آمدند و نظرم را خواستند. گفتم: هیئت و مجلس خوب است ، کاش عمل ما هم درست باشد کسانی که در جلوی دوربین ها برهنه می شوند کار بسیار اشتباهی میکنند چون این فیلم ها قرار است در خانواده پخش شود این کار شما شأن هیئت را زیر سوال میبرد همان لباس سیاه شما نشانه عزادار بودن است… و البته آنها قبول کردهاند اما باز برخی از هیئت ها با این روشها دیده میشوند که مسیر را اشتباه می روند.
ـ در کلاسهایی که دایر خواهید کرد در باب شعرها چه آموزشی به مادحین خواهید داد؟
باید دقت کنید روی شعری که انتخاب میکنید که در وحله اول آن شعر با ذوق و آن مجلس تناسب داشته و حاوی یک پیام مثل نماز و جملهای از معصومین و یا پند و نصیحتی داشته باشد تا جان جوان را سیراب کند از نکتهها. و بپرهیزند از شعرهایی که گاه از موسیقی های غربی اقتباس میشود چون ما در زنجان دور این شعرها را خط کشیدیم و خودشان کلامشان را قاضی کنند که اگر در آن مجلس امام حسین(ع) حضور داشته باشد آیا حضرت آن شعر را میپذیرند یا نه!
ـ آیا شده اتفاقی در زندگی تان بیفتد و بدانید تاثیر مستقیم آن از اهل بیت است؟
بله ما هر چه داریم از اهل بیت است . روزی به سنندج دعوت شده بودم برای مداحی مجلس خانم فاطمه الزهرا که روز ولادتشان هم بود با پدر و مادر و خواهر یکی از قاریان خوب استان زنجان که در سنندج سرباز بود سوار پاترول شدیم راننده پاترول هم راننده مخصوص فرماندار سنندج بود. بعد از اینکه پاسگاه بیانلو در جاده بیجار را رد کردیم باران کم کم باریدن گرفت من هم کیفم را باز کردم و مشغول خواندن و انتخاب کردن شعرها شدم یک لحظه متوجه شدم که ماشین دارد به طرف دره حرکت میکند ماشین ۶ ملّق خورد و من چشمانم را بسته بودم و فقط میگفتم یا زهرا… یا زهرا… بعد از این که ماشین آرام گرفت من هنوز هم یادم نیست چه کسی در را باز کرد چون ماشین به بغل افتاده بود. و خیلی هم سنگین بود از ماشین پیاده شدم و صدای پدر دوستم را شنیدم که میگفت وای پهلوم شکست … پهلوم شکست. رفتم پشت ماشین از خواهرش پرسیدم چیزی شده گفت: نه من خوبم؛ یک لحظه یادم افتاد مادر او هم در ماشین بود. نگاه کردم دیدم که سرش زیر ماشین مانده، فریاد زدم: یا زهرا. تولد خودت است ما رو شرمنده نکن. به طرف جاده علامت دادم راننده اتوبوسی آمد وقتی ماشین را برگرداندیم من فکر میکردم خانم فوت شده اما خانم از ماشین پیاده شد ولی من نگران بودم فکر میکردم حتماً ضربه مغزی شده و الان متوجه نیست.
خلاصه آنها رفتند بیمارستان بعدهم من، با یک ماشین دیگر رسیدم به اورژانس که وارد شدم همه را دیدم به جز مادر، فکر کردم که فوت کرده است. از دکتر پرسیدم کجاست؟ گفت رفته عکس بیندازد. گفتم رفته یا بردنش؟ گفت نه خودش رفته. از اورژانس با عجله بیرون رفتم و دیدم از دور دارد میآید. آنجا از ته دل گفتم خانم واقعا خانمی کردی . دکتر عکس را نگاه کرد و گفت: چیزی نشده!. مادر گفت شما که داد میزدی : یا زهرا؛ من میشنیدم و دعا میکردم خدایا طوری کن که به این مداح چیزی نشود ، چون الان مردم منتظر مداحاند. این مداح را سالم برسان. وقتی رسیدیم سنندج من این داستان را تعریف کردم تا مردم بدانند که ما بی صاحب نیستیم و هر جا خطری ما را تهدید کند اهل بیت دست ما را میگیرند. وقتی داستان را تعریف کردند مجلس جشن به روضه تبدیل شد این لطف اهل بیت بود و من همیشه مدیون اهل بیت هستم.
برگرفته از سایت تبیان زنجان